چگونه پنجاه زبان یاد بگیریم: داستان ریچارد سیمکات، یک ابر چند زبانی
داستان ریچارد سیمکات، یک ابر چند زبانی
Richard Simcott
ریچارد سیمکات با 50 زبان به دنیا نیامده است. در واقع، او هرگز قصد چند زبانه بودن را نداشت، چه رسد به یک هایپر چند زبانی. یک دفعه اتفاق افتاده است. او نیز مانند دیگران، برای یادگیری زبان های جدید باید بر چالش ها غلبه می کرد. اما مسیر او کمی با بقیه متفاوت است. یک آغاز متواضعانه تا تبدیل شدن به یکی از مشهورترین چند زبانهها که به گرد هم آوردن جوامع زبانآموزان کمک میکند، این داستان او است.
برای کسانی که در تلاش برای یادگیری یک زبان هستند، ملاقات با فردی که 50 می داند می تواند راه های مختلفی داشته باشد. بسیاری شگفت زده می شوند. برخی کنجکاو هستند. چند نفر اذیت می شوند. چرا؟ خوب، برای کسانی که با یادگیری زبان دوم دست و پنجه نرم میکنند، مجموعه زبانهای خارجی سیمکات میتواند به طرز ناامیدکنندهای ترسناک باشد، نشانی درخشان از آنچه که نتوانستهاند انجام دهند…
با این حال، آنها ممکن است اشتباه کنند.
سیمکات از تجربیات و دانش خود برای کمک به افراد برای دستیابی به تسلط در زبان های خارجی استفاده می کند و در عین حال سخت تلاش می کند تا جامعه بین المللی یادگیری زبان را به هم متصل کند. رفتار فروتنانه و اشتیاق واقعی او برای یادگیری زبان، دیگران را الهام می بخشد. در واقع، اگرچه سیمکات ممکن است یک ابرچند زبانی باشد، اما او با ناامیدی های ذاتی در یادگیری زبان های جدید غریبه نیست.
چگونه سفر چند زبانه شدن آغاز شد
سیمکات که در بریتانیا به دنیا آمد، از یک پیشینه انگلیسی-ولزی است. زبان اولش انگلیسی و دومیش فرانسوی بود. اگرچه او در خانه از زبان فرانسه استفاده نمی کرد، اما در طول دوران تحصیلش آن را یاد گرفت. در واقع، سیمکات نمی تواند زمانی را به خاطر بیاورد که فرانسوی صحبت نکرده باشد. برخی یادگیری زبان در سنین پایین را یک مزیت میدانستند، اما برای مدتی، سیمکات فکر میکرد که این کار او را محدود میکند.
او فکر میکرد که نمیتواند زبان دیگری به جز فرانسه یاد بگیرد. هر چند ممکن است عجیب به نظر برسد، بسیاری از مردم وقتی متوجه می شوند که او اکنون بالای 50 زبان صحبت می کند، به همین شکل فکر می کنند. عمدتاً، بسیاری از مردم تعجب می کنند که چگونه همه آنها را به خاطر می آورید؟ بنابراین، برای مدتی فقط به زبان فرانسه پرداخت تا اینکه الهام گرفت تا بیشتر بیاموزد.
سیمکات لحظه ای ساده و در عین حال قدرتمند از دوران کودکی را به یاد می آورد که او را تشویق کرد تا به سراغ زبان های دیگر برود. او در زمین بازی بود که یک پسر جوان نروژی به سمت او آمد و از او پرسید که آیا نروژی صحبت می کند یا خیر(به انگلیسی). وقتی نه گفت، پسر رفت تا با بچه های دیگری که می توانستند بازی کند. آن لحظه، به او انگیزه داد تا زبان های دیگر را یاد بگیرد تا بتواند با افراد دیگر ارتباط برقرار کند.
این اتفاقات باعث شد تا او شروع کند. ولز بودن و بزرگ شدن نزدیک به ولز به او تجربه این زبان را داد. سپس، زمانی که او کمی بزرگتر شد، پدرش با زنی از تایلند ازدواج کرد. این درها را برای تجربه دو زبان دیگر، تایلندی و ولزی (علاوه بر فرانسوی و انگلیسی) باز کرد. درست است، او در خانه به این زبانها به راحتی صحبت نمیکرد، اما به قدردانی او از آنها کمک کرد.
نیروی محرک دیگری وجود داشت که او را به یادگیری زبان های بیشتر راهنمایی کرد: نقشه ها. سیمکات احساس می کند که زبان آموزان به طور طبیعی به سمت نقشه ها کشیده می شوند. او عشق خود را به آنها به عنوان یک میل اجباری برای دانستن این که این زبان ها از کجای دنیا آمده اند توصیف می کند. نگاه کردن به نقشهها به او این حس را داد که زبانهایی را که مطالعه میکند قفلهایی را باز میکند.
تحصیل زبان از طریق دانشگاه
با گذشت زمان، عشق سیمکات به زبان ها همچنان رو به رشد بود. هر چه زبانهای بیشتری یاد میگرفت، بیشتر متوجه ویژگیهایی در مورد آنها میشد که او را مجذوب خود میکرد. اما برخلاف امروز، جامعه ای برای یادگیری زبان وجود نداشت که بتواند با آن ارتباط برقرار کند و این احساسات را به اشتراک بگذارد. بنابراین، برای اینکه او به یادگیری زبان های خارجی ادامه دهد، باید آنها را در دانشگاه بیاموزد.
سیمکات بعداً به سمت ایسلندی کشیده شد. اگرچه، او نتوانست دلیلش را به شما بگوید. هوای سرد شاید، با این حال، به دلایلی، او میخواست ایسلندی را یاد بگیرد و بهترین راه برای او در آن زمان، گذراندن دوره مدرک زبان ترکیبی در دانشگاه بود. این برنامه به او اجازه داد تا زبان را مطالعه کند، اما همچنین او را مجبور کرد تا به عنوان بخشی از دوره آموزشی دپارتمان مطالعات اسکاندیناوی، زبان سوئدی بیاموزد.
بعداً به مدرکش پرتغالی و ایتالیایی اضافه کرد. و وقتی به سفر میرفت، زبان محلی را در طول راه میگرفت. این عشق به زبان باعث شد که هارپرکالینز او را به عنوان یکی از چندزبانه ترین افراد بریتانیا مورد توجه قرار دهد.
تجربه یادگیری زبان
سیمکات شروع به معاشقه با زبان های دیگر نیز کرد. او از چند زبانه ها به عنوان «زبان آموز عاشق » یاد کرده است. یادگیری یکی شما را به خود جذب می کند و شما را شیفته می کند، تازگی، اسرار، محتوای آن. برای سیمکات، او زبان ها را فقط برای یادگیری آن ها یاد نمی گیرد. او آنها را به خاطر چیزهایی که به او اجازه می دهند چیز بیشتری از زندگی را تجربه کند، یاد می گیرد.
شما می توانید این را در نحوه توصیف یادگیری آلمانی مشاهده کنید. او آن را برای خود “تغییر دهنده بازی” نامید. قبل از آن، او بیشتر بر روی زبان های عاشقانه تمرکز کرده بود. صحبت کردن به زبان آلمانی یک تغییر ذهنی برای او ایجاد کرد که به عنوان یک تغییر فیزیکی در مغزش توصیف کرد. کنجکاوی او را به عمق بیشتری کشاند. و خیلی زود، او مسلط شد و مطمئن بود که هر چه می خواهد می تواند به این زبان می گوید. این فتنه و کنجکاوی اولیه اشتیاق او را به زبان ها برجسته می کند.
با هر زبان جدید، او الگوی جدیدی یاد می گیرد. آلمانی او را به درک بهتر افعال قوی و ساختار جملات انگلیسی سوق داد. این کنجکاوی و اشتیاق برای یادگیری بیشتر، پایه و اساس کشف زبان آینده را پایه گذاری کرد، کنجکاوی که فهرست زبان هایی را که او می خواست بیاموزد گسترش داد. با این حال، با وجود این همه علاقه به زبان، این سفر بدون تله نبود.
یک تجربه ناخوشایند یادگیری زبان
سپس سیمکات خود را در حال تحصیل به زبان چک یافت و با تجربه متفاوتی از یادگیری زبان مواجه شد. سیمکات که مانند آلمانی جذب زبان چک شده بود، درک بهتری از سیستم به دست آورد. و به نوبه خود این دانش را می گرفت و آن را در سایر زبان هایی که می دانست به کار می برد. اما زمانی سازگاری با زندگی به عنوان یک چند زبانه باعث ناراحتی او شد.
زمانی که در چک بود، در یک طرف پل چارلز در نزدیکی قلعه زندگی می کرد و باید هر روز از روی پل عبور می کرد. این پل، مملو از گردشگران، مسیری پر از زبان هایی بود که از هر طرف می آمدند. او این حس را نه چندان خوشایند، بلکه طوری توصیف کرد که انگار کسی شمارهگیرهای رادیویی را در سرش میچرخاند.
به طور خلاصه، او نمی تواند زبان ها را تنظیم کند. آنها برای او فقط سر و صدا نیستند، آنها پر از معنا هستند. و حرکت به سمت پایین پل یک سردرد بود که او را وادار کرد ای کاش بسیاری از آنها را نمی شناخت.
خوشبختانه، او مجبور نبود این مدت طولانی با او کنار بیاید. در عوض، او یاد گرفت که در زمانهای خاص از پل و سایر مناطق شلوغ دوری کند. او میگوید که جابهجایی بین زبانها یک چیز است. اما، شدت بمباران شدن با همه این زبان ها به یکباره تجربه ناخوشایندی بود. و این یکی از مواردی است که او باید بیاموزد که با افزایش کارنامه یادگیری زبان خود، با آن سازگار شود.
همانطور که او از جایی به مکان دیگر نقل مکان کرد، به یادگیری زبان های جدید ادامه داد. هلند، آلمان، چک، اسپانیا، فرانسه، ایتالیا و اکنون در مقدونیه که در حال حاضر در آنجا زندگی می کند، سیمکات زندگی پر از مکان های جالب و زبان های آنها داشته است. در پشت هر تلاشی برای به دست آوردن یک زبان جدید، سیمکات فرصت هایی را که یادگیری آن ها فراهم می کند، پذیرفته است.
محدودیت های یادگیری زبان
زمان علیه همه ماست و این برای زبان آموز فرقی نمی کند. در حالی که مطمئناً یادگیری چندین زبان به طور همزمان امکان پذیر است، شما فقط می توانید خیلی سریع یاد بگیرید. در برخی مواقع، زمانی را که ذهنتان برای یادگیری نیاز دارد، تحت فشار قرار می دهید. زمان همچنین باعث فرسودگی و زنگ زدگی زبان ها می شود.
به عنوان شخصی که عاشق زبان است، سیمکات با ناامیدی از ایجاد تعادل بین یادگیری زبان های جدید و حفظ زبان های قدیمی دست و پنجه نرم می کند و در عین حال تعادل زندگی را در این فرآیند حفظ می کند. زمان بزرگترین دشمن زبان آموزان است. و وقتی به اندازه سیمکات زبان مطالعه کرده اید، متوجه می شوید که زمان محدودی برای همه ما باقی می گذارد.
سیمکات دیدگاهی قابل دسترس از معنای چند زبانه بودن ارائه می دهد. او زبان هایی دارد که خود را به آنها مسلط می داند، زبان های دیگری دارد که می تواند در سطح B2 یا B1 صحبت کند، و زبان های دیگری که توانایی او هنوز پایین تر است. او درمورد مشکلاتی که وقتی 50 زبان مختلف را در ذهن خود جابجا می کنید، صحبت می کند.
با گذشت زمان، برخی از این زبان ها به ناچار زنگ زده می شوند. و به عنوان یک زبان آموز، باید بدانید که چه زمانی آنها را بردارید، آنها را صیقل دهید و دوباره از آنها استفاده کنید.
آموزش زبان در محل کار
شغل روزانه سیمکات به شدت از توانایی های یادگیری زبان و گفتار او ناشی می شود. با بیش از یک دهه تجربه حرفه ای کار با مشتریان و استفاده از زبان های مختلف، او توانسته است اشتیاق خود را به حرفه ای بسیار مفید تبدیل کند.
او به عنوان مدیر زبان در The Social Element، یک سازمان جهانی که مدیریت، استراتژی و بینش رسانه های اجتماعی را برای مشاغل مختلف ارائه می دهد، کار می کند. این شرکت دارای پروژه ها و کارکنان در سراسر جهان است. و این شغل به او این فرصت را می دهد که اشتیاق خود را در کارش القا کند.
یک چند زبانی متواضع
وقتی صحبت از یادگیری زبان به میان میآید، سیمکات روحیهاش را پشت در میگذارد. به همین دلیل است که بیشترین سهم او کارش به عنوان الگوی یادگیری زبان است. به طور خلاصه، سیمکات در تواناییهای خود غرق نمیشود و به خوبی انجام میدهد تا مطمئن شود که مردم میبینند تواناییهای او بهعنوان یک ابرچند زبانه نتیجه کار سخت زیادی است. در اینجا هیچ ژن یا هدیه ای برای یادگیری زبان وجود ندارد. فقط عزم زیاد، سخت کوشی و اشتیاق برای فشار دادن او به دوران سخت.
مردم ابتدا متوجه لهجههای تقریباً عالی سیمکات در زبانهایی میشوند که او صحبت میکند. اما او استدلال می کند که این صرفاً به این دلیل است که او درک شدن را در اولویت قرار می دهد. به هر حال، هدف صحبت کردن به یک زبان خارجی درک شدن توسط دیگران است. نکته ای که او با بحث در مورد مبارزات خود در بسیاری از مصاحبه ها، ویدئوها و گفتگوهای خود برجسته می کند. برای سیمکات، توانایی یادگیری یک زبان جدید در حد توانایی هر کسی است. و او در مورد هدایت این نقطه مصمم است.
او اولین کسی است که اعتراف میکند که تواناییهای زبانیاش کم است و در تلاش برای ایجاد تعادل بین یک زندگی تمام وقت و یک اشتیاق تمام وقت، با مشکلاتی مواجه است. اینجاست که اشتیاق او به زبان ها می درخشد. او زبان ها را یاد نمی گیرد تا تعداد معینی از آنها را یاد بگیرد، بلکه آنها را یاد می گیرد زیرا از آنها لذت می برد. تعداد زیادی که او میشناسد و تواناییهایش در آنها هر از گاهی متفاوت است، زیرا نتیجه یک عمری است که برای دنبال کردن یک اشتیاق واقعی صرف کرده است.
اتصال جامعه آموزش زبان
تلاشهای سیمکات بهعنوان یک ابرچند زبانه، او را به یکی از اعضای بنیادی جامعه بینالمللی زبانآموزی تبدیل کرد. از مصاحبه با دیگر چند زبانی های برجسته گرفته تا به اشتراک گذاشتن بینش خود در مورد یادگیری زبان با تایمز و فوربس تا انستیتو گوته که او را به عنوان سفیر چندزبانگی معرفی کرد، توانایی های او در میان همتایانش به خوبی شناخته شده و ارزشمند است.
اشتیاق سیمکات به یادگیری زبان در بسیاری از کنفرانس های یادگیری زبان که در آن شرکت می کند بیشتر می درخشد. این لحظات شاید نقطه برجسته سفرهای زبان آموزی او باشد. توانایی گرد هم آوردن مردم و به اشتراک گذاشتن اشتیاق به زبانها، او را به میزبانی کنفرانس چند زبانی، دیگر سخنرانیهای چند زبانی، و کارگاههای آموزشی بارها سوق داد.
این اتفاقات او را در مقابل افراد مشتاق یادگیری زبان قرار می دهد. این تعامل، آن حس اجتماع، بر معنای یادگیری زبان برای سیمکات تاکید می کند. و او همچنان به سختی برای رشد آن جامعه کار می کند.
دیدگاهتان را بنویسید