آیا افراد بزرگسال نیز میتوانند زبان انگلیسی را یاد بگیرند، و فرق آنها با کودکان در چیست؟
بسیاری از افراد بزرگسال به علت شغلی که دارند، نیاز دارند که زبان انگلیسی را یاد بگیرند.
یا اینکه میخواهند به کشوری انگلیسی زبان سفر کنند و به مسلط بودن به زبان انگلیسی نیاز دارند، پس به این فکر می افتند که زبان انگلیسی را یاد بگیرند اما بعد از گرفتن این تصمیم سوالی از خود میپرسند که ” منم میتونم مثله افرادی که از کودکی زبان خوندن یا مثله بقیه ی کودکان زبان یاد بگیرم؟
دلیل پرسش این سوال افرادی هستند که در اطراف ما وجود دارند. شما افرادی را در دوستان و آشنایان خود دارید که کودکانشان در یادگیری موفق اند پس شاید به این فکر کنید که کودکان در یادگیری موفق ترند.
ولی آیا واقعا این طور است؟!
واقعا کودکان در یادگیری بهتر اند؟
برای رسیدن خیلی ها به مقایسه خود با کودکان میپردازند. مثل :
1_ زبان دیگری به جز زبان مادریشان را میدانند؟
اگر این سوال را از یک کودک بپرسیم قطعا جواب این سوال نه خواهد بود برای اینکه کودک از همان ابتدا به یادگیری زبان مادری خودش میپردازد ولی اگر همین سوال را از یک فرد بزرگسال بپرسیم مطمئناً جواب مثبت است. یک فرد بزرگسال حتی اگر که زبانی جز زبان مادری اش را به صورت کاملا نداند اما حداقل تحت شعاع یک زبان دیگر به هر نحوی در طول زندگی خودش قرار گرفته است.
پس در این مورد یادگیری برای بزرگسال ها راحت تر است.
2_ این افراد مشغله های فکری یا…. دارند؟
جواب این سوال برای کودکان ” نه ” است. به این علت که کودکان جز کودکی کردن مشغله دیگری ندارند ولی بزرگتر ها در زندگی خود مشغله های کاری و فکری زیادی دارند که وقتشان را میگیرد و زمان تمرین کافی ندارد.
پس در این مورد یادگیری برای کودکان راحت تر است.
2_ این افراد از اشتباه کردن ترس دارند و آیا آنان ریسک پذیر اند؟
جواب این سوال برای کودکان خیر و برای بزرگسالان بله است.
کودکان هنوز خیلی از خوب و بد هارا تشخیص نمیدهند و حتی از اشتباه کردن هیچ ترسی ندارند چون قضاوت نمیشوند ولی رفته رفته با بالا رفتن سن این ریسک پذیری در زندگی کم رنگ میشود و جای خودش را به ترس از اشتباهات میدهد که این یک ضعف در بزرگسالی به شمار میرود.
3_ افراد در زندگیشان حق انتخاب کردن دارند؟
این جواب برای کودکان خیر و برای بزرگسالان بله است. کودکان مجبور به یادگیری هستند. برای زندگی، برای موفق و برای….
اما بزرگسالان هیچ مجبور به یادگیری نیستند چون آنچه را که باید آموخته اند و حال برای این به فکر یادگیری هستند که میخواهند به جایی سفر کنند یا اینکه موقعیت شغلیشان ایجاب میکند.
در اینجا یادگیری برای بزرگتر ها راحت تر است.
همه این مقایسه هارا انجام میدهند ولی آیا این کار درست است؟
این عمل کاملا غلط و اشتباه میباشد برای اینکه هر کدامشان ویژگی خاص و منحصر به فرد خود را دارند.
شما هیچ وقت نمیتوانید یک کتاب درسی را با یک رمان مقایسه کنید، درست است که هر دو کتاب هستند ولی هر کدام یک جور و هیچ نقطه اشتراکی ندارند. هر کدام به یک نحو خوب و عالی هستند.
برای بزرگتر ها
الان همه متوجه این شده اید که در یادگیری زبان انگلیسی کودکان یک سری مزایا نسبت به بزرگتر ها دارند ولی خب بزرگسال ها هم یک سری مزایا نسبت به کودکان دارند، برای مثال :
توانایی برنامه ریزی: بزرگسالان قدرت این را دارند که برای خود برنامه تنظیم کنند ولی کودکان از این توانایی محروم اند. بزرگسالان میتوانند بهترین راه را برای خود انتخاب کنند چون از خودشان شناخت کافی دارند ولی کودکان نمیتوانند چون هنوز آنقدر که باید خودشان را نمیشناسند و نمیتوانند خودشان بهترین راه را انتخاب کنند.
ما توی یک جامعه انگلیسی زبان زندگی نمیکنیم و سالهاست که با افراد این جامعه ارتباط برقرار کردیم ،به یک زبان حرف زده ایم و…
پس با این حال سختی هایی در یادگیری یک زبان جدید در پیش داریم مثل نحوه تلفظ و گرامر.
شما باید نگرش خودتان را به سمت درست هدایت کنید، باید برای رسیدن به هدفتان وقت بگذارید اگر که به آن هدفتان علاقه داشته باشید برایش وقت میگذارید ، باید برای رسیدن به هدف خود متداوم کار کنید و تمرین باید هر روز برای نزدیک تر شدن به آن هدف تلاش کنید، همیشه با انگیزه باشید و انگیزه برای یادگیری را در خود زنده نگه دارید برای اینکه انگیزه مثل سوخت برای شماست و شما بدون آن قادر به انجام کار ها برای رسیدن به هدفتان نیستید و همیشه در انجام کار هایی که شمارا به هدفتان نزدیک میکند خلاقیت به خرج دهید، در برنامه ای که برای خود تنظیم کرده اید تنوع به خرج دهید تا برایتان تکراری و یکنواخت نباشد و دچار روزمرگی نشوید، با تنوع دادن به کار های خود میتوانید انگیزه خودتان را نیز بالا ببرید.
از قدرتی که در بزرگسالی دارید استفاده کنید
از قدرت های خودتان که در بزرگسالی نصیب شما شده است استفاده کنید.
به این توجه کنید که شما با تجربه هستید و خوب و بد دیدید و شنیدید و میتوانید خوب و بد را از هم تشخیص بدهید و از هم تفکیک کنید، پس میتوانید راه درست را برای خودتان استفاده کنید.
شما نباید عجله بکنید و قدم به قدم جلو بروید
زبان آموزان سه دسته اند :
1_ سطح مبتدی : در این سطح، خیلی با زبان آشنا نیستند و تازه شروع به یادگیری کرده اند. باید وقت زیادی برای تمرین و یادگیری بگذارند.
2_ سطح متوسط : در این سطح، یک شناخت نسبتا کلی از زبان دارند و میدانند که در حال حرکت به چه سمتی هستند. بیشتر زبان میدانند، از دیکشنری کمتر کمک میگیرند و زمان نسبتا بیشتری برای یادگیری میگذارند.
3_ سطح پیشرفته : در این سطح زبان آموز به ندرت و یا اصلا نیاز به دیکشنری ندارد و دایره لغات خود را افزایش داده است و از دایره لغات بالایی برخوردار است. در این سطح حتی نگاه کردن برنامه های انگلیسی و آهنگ گوش دادن به زبان انگلیسی نیز برای زبان آموز یک تمرین عالی است (البته در سطوح مبتدی و متوسط نیز استفاده از آهنگ و برنامه های تلویزیونی یک تمرین عالی است اما باید از متن آن آهنگ را به همراه داشت و با روش هایی به تمرین بپردازید).
در آخر این را بدانید، به دنبال بهترین راه نباشید.
بهترین راه پیدا کردنی نیست، بهترین راه همان راه شماست، همان راهیست که شما انتخاب کرده اید.
بهترین راه همان راهیست که به پیشرفت رو به جلوی شما کمک میکند.
از کار های بیهوده دوری کنید، اندک اما با فکر تمرین کنید.
برنامه ریزی متناسب با خودتان را تنظیم کنید و به مرور هر چند وقت یکبار آنرا تغییر دهید البته با توجه به سطح یادگیری خودتان.
با انجام این کار ها شما نیز میتوانید همانند کودکان زبان انگلیسی را بیاموزید و به هدفتان برسید و در راهتان موفق باشید.
دیدگاهتان را بنویسید