اصطلاحات زمان در انگلیسی + 23 مثال و ترجمه فارسی
اصطلاحات زمان در انگلیسی
با این جملات و عبارات به راحتی در مورد زمان صحبت کنید
زبان انگلیسی پر از اصطلاحات است – عباراتی که ما از آنها برای معنایی غیر از معنای تحت اللفظی آنها استفاده می کنیم. در اینجا عبارات و اصطلاحاتی در مورد زمان و گذر زمان داریم. شاید تعجب نکنید که بسیاری از آنها در مورد سرعت گذر زمان صحبت می کنند – آیا همیشه اینطور نیست؟
ما در موسسه زبان آفاق تعاریف و مثال هایی را برای هر یک قرار داده ایم تا بتوانید نحوه استفاده صحیح از آنها را ببینید. همینطور پیشنهاد میکنم اگر کودکی در منزل دارید حتما سری به دوره های آموزش زبان کودک ما بزنید چراکه ممکن است انگیزه ای برای یادگیری زبان برای آنها باشد.
اصطلاحات زمان time idioms
A question / matter of time
اگر بگوییم a question of time یا a matter of time ، یعنی اجتناب ناپذیر است. مطمئناً در مقطعی در آینده این اتفاق خواهد افتاد.
“It’s only a matter of time before someone trips over that broken paving stone.”
“Suzie and Tom will definitely get engaged one day. It’s just a question of time.”
About time
اصطلاح about time برای گفتن این که زمان مناسبی برای اتفاق افتادن چیزی است یا اینکه باید مدت ها پیش اتفاق می افتاد استفاده می شود.
“It’s about time I started getting dinner ready.”
“It’s about time women’s sports were taken more seriously.”
هنگامی که صحبت می شود، معمولاً زمانی که معنای دوم مورد نظر باشد، تأکید بیشتری بر عبارت وجود دارد. وقتی نوشته میشود، این شما هستید که باید معنی را از روی زمینه تعیین کنید.
A sign of the times
این یکی در واقع یک اصطلاح از کتاب مقدس است. A sign of the timesچیزی است که نشان دهنده دوره فعلی در زمان است، معمولاً به صورت منفی.
“People never seem to smile at strangers any more. I suppose it’s just a sign of the times.”
Once in a blue moon
Once in a blue moon یعنی خیلی به ندرت یا تقریباً هرگز.
“He tidies his bedroom once in a blue moon.”
این اصطلاح زمان ریشه های بسیار پیچیده ای دارد.
Ahead of time
اگر کاری را زودتر از موعد انجام دهید، به این معنی است که قبل از پایان ضرب الاجل کامل شده است یا زمان اضافه زیادی دارد.
“Aim to complete your tasks ahead of time to allow for complications.”
“I always buy Christmas presents ahead of time to avoid the last-minute rush.”
Behind the times
کسی که از روزگار عقب است، قدیمی است و با تکنولوژی، شیوه ها یا دیدگاه های مدرن به روز نیست.
“My mother is rather behind the times; she still thinks fax machines are a good idea!”
ممکن است بگویید که چنین فردی باید با زمان کنار بیاید./ get with the times.
A whale of a time
A whale of a time به این معنی است : واقعاً از خودتان لذت می برید و تجربه فوق العاده سرگرم کننده ای دارید.
“The kids had a whale of a time at Ben’s birthday party.”
Time on your hands
این اصطلاح یعنی اوقات فراغتی دارید که کار خاصی برای انجام دادن ندارید.
“It’s rare for me to have too much time on my hands now I have three children.”
Call it a day / night
Call it a day یعنی کاری را که برای آن روز انجام می دهید متوقف می کنید. به همین ترتیب از اصطلاح night Call it a استفاده می کنیم.
“If your back starts to hurt you should call it a day.”
“You look tired. Why don’t you switch off the TV and call it a night?”
Nearer the time
عبارت nearer the time به نقطه ای از زمان اشاره دارد که به زمان وقوع یک رویداد یا مناسبت خاص نزدیک تر است. معمولاً هنگام برنامه ریزی از قبل برای چیزی از این استفاده می کنید.
“I need to buy flowers for my mother’s birthday, but I’ll arrange them nearer the time.”
“Let’s meet up for lunch on the 20th. We’ll decide where to go nearer the time.”
عباراتی برای گفتن اینکه زمان زیادی ندارید
اگر زمان زیادی ندارید، یکی از رایجترین راههای بیان این است که بگویید short on time / short for time. در اینجا چند اصطلاح زمانی دیگر وجود دارد که اگر در این شرایط هستید از آنها استفاده کنید:
Cutting it fine
وقتی فقط زمان کافی برای انجام کاری برای خود می گذارید، می گوییم You are cutting it fine.
“The meeting starts at 1pm. Aren’t you cutting it a bit fine if you catch the 12:30 train?”
Beat the clock
To beat the clock انجام یک کار یا موفقیت در کاری قبل از پایان مهلت یا زمان تعیین شده، معمولاً فقط با زمان کمی
“They were set a strict deadline and had to work hard to beat the clock.”
Pressed / pushed / strapped for time
If you are pressed, pushed, or strapped for time به این معنی است که شما عجله دارید.
“Sorry I can’t stay and chat; I’m strapped for time today.”
“I think I’ll be pushed for time if I try to join the 6:30 class after work.”
هر سه اینها دقیقاً معنی مشابهی دارند، بنابراین می توانید آنها را به جای یکدیگر استفاده کنید.
Time is of the essence
When time is of the essence به این معنی است که زمان محدود است و باید ضربالاجلها رعایت شود.
“You need to work quickly! Time is of the essence if we want to keep our customers happy!”
At the eleventh hour
وقتی چیزی در ساعت یازدهم اتفاق می افتد، در آخرین لحظه ممکن اتفاق می افتد – تقریباً خیلی دیر.
“I handed my report in at the eleventh hour.”
In the nick of time
, in the nick of time به طور مشابه، راه دیگری برای گفتن درست به موقعjust in time / یا در آخرین لحظه at the last possible moment/ ممکن است.
“We got there in the nick of time after being stuck in traffic.”
این را با in the nickکه یک اصطلاح عامیانه برای در زندانin jail/ است، اشتباه نگیرید.
Against the clock
انجام کاری خلاف ساعت به این معنی است که زمان کمتری از آنچه واقعاً برای تکمیل کار نیاز دارید دارید.
“I feel like I’m constantly working against the clock in this job.”
In the middle of something
To be in the middle of something به این معنی است که شما درگیر آن هستید یا در حال حاضر آن کار به توجه شما نیاز دارد. بنابراین، احتمالاً نمی خواهید مزاحمتان شوند. میتوانید این عبارت را دقیقاً همانطور که هست استفاده کنید یا «something» را به کاری که انجام میدهید تغییر دهید.
“I can’t talk right now; I’m in the middle of something. Can I call you back in an hour?”
“Don’t interrupt Mum when she’s in the middle of a meeting.”
“We had to leave in the middle of the party because Jay felt sick.”
A race against time
این اصطلاح زمانی معنای مشابهی دارد اما به شکلی متفاوت استفاده می شود. اگر کاری را در a race against timeانجام می دهید، باید عجله کنید تا آن را به موقع تمام کنید.
“It’s going to be a race against time to get all these cupcakes iced ready for the party.”
اصطلاحات مربوط به گذر زمان
Kill time
To kill time یعنی انجام کاری نه چندان جالب یا مفید در حالی که منتظر گذشت زمان هستید.
“They arrived early and had to kill time before the show started.”
ما همچنین در موردhaving time to kill صحبت می کنیم. این اختیاری است که مقدار زمان را مشخص کنید.
“I have two hours to kill before lunchtime.”
“What would you recommend I do with time to kill while I wait for my train?”
In the blink of an eye
چیزی که در یک چشم به هم زدن اتفاق می افتد بسیار سریع است.
“I feel like my teenage years passed in the blink of an eye.”
این زمان اصطلاح یک روش استعاری است برای گفتن اینکه چیزی خیلی سریع اتفاق می افتد.
Here today, gone tomorrow
برای اشاره به چیزی که فقط برای مدت کوتاهی ظاهر می شود یا وجود دارد، از ضرب المثل Here today, gone tomorrow استفاده می کنیم.
“The high street is full of shops that are here today, gone tomorrow.”
Bide your time
To bide your time این است که صبورانه منتظر یک فرصت خوب باشید.
“I would love to go on holiday but I’ll have to bide my time until I’ve saved enough.”
Time flies (when you’re having fun)
time flies تعجب از سرعت گذر زمان را بیان می کند.
“I can’t believe it’s been 3 years since I last saw you. How time flies!”
ما اغلب آن را اینگونه طولانی می کنیم: time flies when you’re having fun.
“Is it really 11pm already? Well, time flies when you’re having fun!”
و این فهرست اصطلاحات زمانی است. امیدواریم برای شما مفید باشد. اگر می توانید اصطلاحات دیگری را برای صحبت در مورد زمان در زبان انگلیسی در نظر بگیرید، در زیر نظر دهید.
دیدگاهتان را بنویسید